در وصف علی جوانمردی و سایر لجن زیست ها
نخست بگویم که ما در انجمن پادشاهی واقعا تلاش می کنیم همواره نیک گفتار باشیم و از بولی و شانتاژ دوری کنیم و هرگز توهین و فحاشی نکنیم چراکه کیش و آیین ما این نیست. اما چه کنیم که جهان سیاست هم سپهر سیاسی دارد هم زیست بوم. یعنی مواردی را می توان دید که یک جوان ایران بدون هیچ پشتوانه ای تا عرش آسمان خود را بالا می کشد و جهانی را به حیرت و تحسین وامیدارد و البته عده ای دیگر با وجود توانش و دارایی و امکانات بسیار تنها مانند خزندگان در پایین ترین سطح شعور و آگاهی می زی اند و جز نیش و مسمومیت جامعه کار دیگری از دستشان بر نمی آید.
در این نوشتار هدف من این است که اینگونه موجودات و نحوه زیست سیاسی اشان را بهتر درک کنیم و با این شناخت، سخن و پیمود ایشان را دنبال کنیم.
و بارز ترین این آلوده ها و وامانده ها بی شک علی جوانمردی است. کسی که شبیه بسیاری شارلاتان های دیگر در میدان آزادی خواهی به اسم مبارز مستقل روز و شب وول می خورند اما درست جایی که مردم به تفسیر و تحلیل آنها نیاز دارند، آدرس غلط می دهند. به این حوزه ما می گوییم پدافند غیر عامل سپاه، یا معاونت پیشگیری و ضد براندازی اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات.
شاید خیلیها یادشان نباشد اما کسی که نخستین بار فرمول تشخیص این بزمجه ها را برگشود جمشید شارمهد بود. جمشید شارمهد می آموزد اگر کسی بر اساس ادعای سیاسی که دارد بویژه با آویزه ای از دموکراسی و آزادی بیان یا براندازی در آن جهت هم گام بردارد و پروژه محور عمل کند میتوانی اورا مبارز بدانی و دنبالش کنی، اما اگر روزی که برای همکاری به سمتش رفتی و دیدی گریخت، بدان که ریگی به کفش دارد، در گام اول شاید ناتوان باشد که قطعا درست نیست، چراکه کسی که طی سالها در میدان است و تریبون و رسانه دارد و بعضا شخصیتهای دیگر به هر کیفیتی از او پشتیبانی می کنند، هرگز تنها نیست و کسی که تنها نیست، توانمند است. و در گام دوم کسی که توانمند است و حمایت می شود ولی پاسخ تویی که در همسویی با او هستی را بدرستی نمی دهد یا از دست تو می گریزد، قطعا مزدور است. و به همین دلیل میتوان گفت جمشید شارمهد یک تنه در مقابل خیل بزرگی از مزدوران ضد اطلاعات رژیم ایستاده بود، مزدوران و سربازان گمنام امام زمانی که در هر لباسی همین امروز نیز تو هموطن را در فریب به دنبال خود می کشند و سر می دوانند.
از دیرباز و بویژه در زمان ربایش فرمانده جمشید شارمهد، کفتارهای بسیاری از خوشحالی در پوست شیری چون جمشید غلطیدند از جمله علی جوانمردی و دیگرانی که حتی نام جمشید را می بردند اما از شرف و آیینی که جمشید برایش می جنگید سخنی بر زبان نراندند. من به شخصه همه شان را دیدم و آه کشیدم. کسانی که شاید مردم دربند ایران کوچکترین امیدی داشتند که اینها صدایشان هستند و دردشان را فریاد می کنند…!
ما در این انجمن به علی جوانمردی و بسیاری دیگر از دوزیستهای سیاسی اطمینان می دهیم که پاسخ این مزدوریها و خیانتها را از مردم ایران و همه آنهایی که برایشان به دروغ ژست وطن پرستی و هم قبیلگی گرفتید، دریافت خواهید کرد.
اگر نه ما در این انجمن از روز نخست می دانستیم به چه جنگی پای نهاده ایم، تا چه اندازه دست تنها هستیم و با چه لجنزاری مواجهیم. اما مردمی که محاسباتشان اشتباه از آب دربیاید پوستتان را خواهند کند.
آری دوست هموطن ازادی خواه من، ایران دشمن بسیار دارد و کسانی که بزرگی و شکوه این آب و خاک را به ایسمها کاهیده اند، همان گرگ در لباس میشی اند که جیبشان را پول بیگانه پر کرده و جمجمه اشان را پهن گاو.
مزدوری که در مائده لجن دست و پا می زند، فقط لجن پراکنی می کند و در آخر وزقی مدفون خواهد شد، حال آنکه خودش را در وهم یک شاه ماهی می بیند که بال و دم به دریا ساییده.
من این متن را کمی تند و تیز نوشتم که اگر کسی هنوز محو و خوابزده است چرتش بپرد. یک سوزن به خود می زنیم که در این انبوه داد و غار ها و قیل و قال ها صدا به صدا برسد.