عمالیق چه کسانی بودند و هامان کیست؟(جشن پوریم ضد ایرانی است)
دشمن تاریخی پارسیان و یهودیان
عمالقه ، عضو یک قبیله کوچ نشین باستانی، یا مجموعه ای از قبایل،که در عهد عتیق به عنوان دشمنان بی امان توصیف شده اند. اسرائیل ، با وجود اینکه با افرایم، یکی از 12 قبیله اسرائیل، خویشاوندی نزدیک داشتند. ناحیه ای که آنها در آن قرار داشتند در جنوب یهودا بود و احتمالاً تا شمال عربستان امتداد داشت .
عمالیقیان عبرانیان را در هنگام خروج از مصر مورد آزار و اذیت قرار دادند و در رفیدیم در نزدیکی کوه سینا به آنها حمله کردند و در آنجا توسط یوشع شکست خوردند . آنها از جمله مهاجمان کوچ نشین بودند که توسط گیدئون شکست خوردند و توسط ساموئل به نابودی محکوم شدند و شکست نهایی آنها در زمان حزقیا رخ داد.
عمالیق اولین دشمنی بود که اسرائیل پس از عبور از دریای نی با آن مواجه شد.”در واقع، نویسندگان کتاب مقدس با قرار دادن عمالیق در روزگار موسی و یوشع، میگفتند که خصومتها از زمانهای بسیار قدیم وجود داشته است.”
در میان این روایات، متوجه میشویم که عمالیقیان در نبردی در رفیدیم به اسرائیلیها حمله کردند، که به قضاوت کتاب مقدس ، در همسایگی حورب است. اگر محل مساح و مریبا در منطقه کادش-بارنیا یافت شود یا با آن یکسان باشد ، سپس این نبرد در قسمت شمالی شبه جزیره سینا انجام شد .
کتاب خروج نقل میکند که یوشع با الهام از موسی، که توسط هارون و حور حمایت میشد، با عمالیق جنگید و او آنها را با شمشیر درید. اما عمالق نابود نشد و در پایان این جنگ به موسی دستور داده شد که در سندی بنویسد که خداوند روزی یاد عمالیق را از زیر آسمان محو خواهد کرد. موسی در یادبود پیروزی، قربانگاهی ساخت که آن را “یهوه نیسی” نامید و اعلام کرد که “جاودان در تمام اعصار با عمالک در جنگ خواهند بود.”
این بدان معناست که به اسرائیل دستور داده شده است که یک جنگ مقدس نابودی را علیه عمالیق به راه بیندازد .دوتایی، زیرا در روزهای اولیه «جنگهای اسرائیل» و «جنگهای خداوند» عباراتی مترادف بودند.
آغاز دشمنی عمالیق با پارسیان
قهرمانان داستان عبارتند از استر و مردخای که او را طوری بزرگ کرد که گویی دخترش است.
در کتاب عهد عتیق آمده است استر را به خانه بردند ، یک زن جوان زیبای یهودی ساکن امپراتوری بزرگ ایران، و پسر عمویش مردخای، که او را طوری بزرگ کرد که گویی دخترش است.
استر را برای وارد شدن به حرمسرا به خانه خشایارشا ، پادشاه ایران بردند و پادشاه خشایارشا او را بیش از سایر زنان خود دوست داشت و او را ملکه کرد. اما پادشاه نمی دانست استر یهودی است زیرا مردخای به استر گفته بود که ملیت خود را فاش نکند.
شرور داستان هامان تازی ،فرمانده مزدوران عمالیق تحت فرمان امپراتوری ایران که به تازگی مشاور مغرور و خودخواه پاداَشاه شده است. هامان که از قوم عمالیق بود و طبق تاریخ و دشمنی دیرینه از یهودیان متنفر بود در این میان هامان از پسرعموی استر هم کینه به دل گرفته بود زیرا مردخای که تاجر نام داری بود از تعظیم در برابر هامان خودداری کرده بود.
هامان که به لطف قوانین امپراتوری هخامنشی و مخصوصا خشایارشا توانسته بود از منسب رهبری ارتش مزدوران عمالیق در جنگها برای امپراتور ایران به سِمت مشاور پادشاه برسد،هدف های بزرگی در سر می پروراند.
نخست نقشه ای برای نابودی قوم یهود بود و پس از آن هامان با کمک لشکریان عمالیق که به راحتی وارد شهر شده بودند و به دستور رومیان که از خشایارشا بسیار شکستهای سنگینی خورده بودند میخواست که امپراتور بزرگ خشایارشا را ترور کنند و پس از آن بر تخت پادشاهی امپراتوری پارس تکیه بزند.
هامان شخصیتی بسیار زیرک داشت و ذات بد خود و قبیله عمالیق را که در سراسر پهنه گیتی شناخته شده بودند را به یهودیان نسبت داده بود تا بتواند دستور برای کشتار آنها را از خشایارشا بگیرد پس در سخنانی که برای یهودیان بسیار آشنا بود، هامان به پادشاه گفت:
«قومی هستند که در همه ولایات پادشاهی تو پراکنده و در میان مردم پراکنده شده اند. و قوانین آنها با قوانین هر قوم متفاوت است. آنها قوانین پادشاه را حفظ نمی کنند. بنابراین برای پادشاه سودی ندارند که به دیده من بهتر است که پادشاه به آنها عذاب دهد.»
پادشاه سرنوشت قوم یهود را به هامان تازی داد تا هر چه می خواهد با آنها رفتار کند. هامان قصد داشت همه یهودیان را نابود کند پس تاریخ شکست بزرگ عمالیق از یوشع را روزی برای حمله و جبران شکست مفتضحانه قومشان در برابر بنی اسرائیل را برای نابودی یهودیان برگزید.
مردخای که بازرگانی به نام بود و حتی پیش از همبستری استر در کاخ امپراتوری رفت و آمد داشت این خبر را از درباریان شنید پس او استر “آمستریس”را متقاعد کرد تا از جانب قوم یهود با پادشاه صحبت کند.
این کار برای استر خطرناک بود، زیرا هر کسی که بدون احضار به حضور و خلوت پادشاه میآمد، میتوانست اعدام شود، و او احضار نشده بود.
استر “آمستریس” سه روز روزه گرفت تا خود را آماده کند، سپس نزد پادشاه رفت و خشایارشاه از او استقبال کرد. استر از پادشاه را از دو توطئه هامان علیه پادشاه و قومش به خشایارشا گفت.
قوم یهود نجات یافتند و هامان به چوبه دار که برای مردخای آماده شده بود به دار آویخته شد و به دستور مستقیم پادشاه خشایارشا تمامی لشکریان مزدور عمالیق که از یونانیان طلا برای اجرای کودتا و قتل خشایارشا و نابودی قوم یهود گرفته بودند را به دست سربازان سپرد و همه آنها را مجازات کردند.
سوگند عمالیق پس از شکست از پارسیان
پس از نابودی لشکر مزدور عمالیق حالا دیگر بقیه آنها جای برای مخفی شدن در برابر شاهنشاه بزرگ ایران نداشتند و تنها چاره آنها مخفی شدن و گم شدن در میان سرزمینهای دیگر بود آنه پیش از اینکه خود را در دل تاریخ گم کنند سوگند خوردند که روزی پارسیان و یهودیان را به کلی نابود خواهند کرد و با این سوگند در سراسر ایران و دیگر ایالات ایران مخفی کردند و مخفیانه به کارهای خود میپرداختند عمالیق یکدیگر را میشناختند ولی از ترس نابودی به دست خشایارشا هیچ نشانی از خود به دیگران نمیدادند.
پوریم جشن ایرانی کشی نیست
پوریم جشنی است که در سراسر ایران برگزار شد چون دشمن بزرگی که در آستین خشایارشا بود کشته شده بود و البته از این اتفاق یهودیان نیز بسیار خرسند و شاد بودند چون از نابودی نجات پیداکرده بودند و این برای دومین بار بود که به دست ایرانیان طعم آزادی و زندگی دوباره را می چشیدند.
پوریم (عبری פּוּרִים) یکی از شادترین و مفرح ترین تعطیلات در تقویم یهودی است . این یادگار زمانی است که یهودیان ساکن در ایران از نابودی نجات یافتند داستان پوریم در کتاب مقدس استر بیان شده است.