هنر جنگیدن بخش دوم

اشتباهات استراتژیک و اشتباهات تاکتیکی

زمانی که از اشتباه سخن میگوییم، در واقع از عدم محاسبات مبتنی بر واقعیات و یا کمبود اطلاعات برای محاسبات بهتر و یا حتی مورد توجه قرار ندادن یک یا چند فاکتور دخیل در کل عملیات و یا بزرگ نمایی یک یا چند فاکتور و یا عدم  پیش بینیهای درست و دهها عامل دیگر که در محاسبات گنجانده نشده اند سخن میگوییم. لذا این یک امر ضروری در آموزشهای نظامی است که گفته میشود:

محاسبه، محاسبه ،محاسبه و بازهم دهها بار محاسبه.

در هر محاسبه شاید نکات و فاکتورهای جدیدی  کشف شود که کل محاسبات را دگرگون سازد. آنچه که نباید از آن ترسید محاسبه های مداوم است و آنچه باید از آن ترسید بی محابا شتافتن است. اشتباهات استراتژیک میتواند در سیاست و اقتصاد و جنگ به وقوع بپیوندد و نتیجه آن شکست استراتژیک است. شکست استراتژیک چنان شکست سهمگینی است که گاهی اثرات ناگوار آن تا سالهای فراوان و یا قرنها و یا شاید تا ابد باقی بماند. در این میان اشتباهات استراتژیک سیاسی و نظامی بسیار مهم تر از بقیه هستند. آین اشتباهات حتی میتوانند یک ملت را به نابودی کامل بکشنانند. برای آشکار شدن بیشتر قضیه نخست اشتباهات استراتژیک گوناگون را طبقه بندی کرده و سپس نمونه های تاریخی آنرا بر میشمارم.

1- اشتباه استراتژیک ملی

اشتباه استراتژیک ملی که معمولأ سیاسی است ولی جای مشخص خود را دارد و ربطی به اشتباهات سیاسی که سیاستمداران مرتکب میشوند ندارد. این اشتباه همیشه از طرف مردم انجام میگیرد و نمونه بارز آن پذیرش و یا عدم پذیرش رهبران سیاسی و اجتماعی است و هرچه تعداد افراد خرفت در جامعه بیشتر باشد درجه احتمال اینچنین خطایی بالاتر است. به عنوان مثال به روند ورود خمینی اهریمن تبار به ایران و وعده و وعید های او و روشن شدن تمامی دروغهای او، مردم ایران در چنان خرفتی عمیقی فرو رفته بودند که به سادگی از آنهمه دروغهای آشکار با دیده اغماض میگذشتند، و مثل گاو هر علوفه هرزی را میبلعیدند و شعارهایی چون «بنی صدر صد در صد»، «آنکس که رأی نداده حق نظر نداره»، «یا روسری یا توسری»، «حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله»، تیشه بر ریشه هستی ملی خود زدند و آنهایی هم که به اصطلاح روشنفکران خوانده میشدند نیز چیزی بیش از توده و یا به زبانی صریحتر و واقعی تر بخشی از همان گله بودند و این خود نتیجه خطای تکرار شده مکرر تاریخی این مردم بود که افسارشان را طی صدها سال به دست شیخ و آخوند داده بودند. آنها به همانی تبدیل شده بودند که آرزوی قلبی و باطنی تمامی رهبران ادیان است. متأسفانه آن گله همچنان خود را باز تولید میکند و اگر روزی بوی بهشت را در فضله شتر سرخ عایشه می دید ، هزار و چهارصد سال بعد عکس خمینی رجاله را در ماه میدید و اکنون هم بوی بهشت را در زیر شلوار خاتمی ها و موسوی ها و دیگر رجاله ها می جوید و نه تنها زندگی خویش بلکه آیندگان را نیز در قماری ابلهانه به یک جا می بازد ، کاش بتوانیم عمق فاجعه و روند پیوسته از دست دادنها و باختن ها ی مکرر مردم ایران را در هزاروچهارصد سال گذشته بفهمیم تا بدانیم که در کجای جهان بودیم و اکنون در کجای جهان ایستاده ایم . این مردم پریشان خواب را بیداری خونین میباید.

2- اشتباهات استراتژیک سیاسی

اشتباهات استراتژیک سیاسی. اینگونه اشتباهات را سیاستمداران بی کفایت و بی لیاقت به مردم تحمیل میکنند، به عنوان مثال سر بریدن فرستادگان صلح جوی چنگیز خان بزرگ از طرف بیمایه زنباره ای چون سلطان محمد خوارزمشاه، یک اشتباه استراتژیک به شمار میرود که نه تنها ایران بلکه بخشی از اروپا و آفریقا را نیز به خا کستر تمدنهای سوخته نشاند و گرچه دلیریها و جانفشانیهای بسیاری در مقابله با نیروهای چنگیز خان به وقوع پیوست ولی از عمق فاجعه  نکاست. و یا اشتباه استراتژیک سیاسی پادشاه آریامهر (محمد رضا پهلوی) در سرکوب روشنفکران سیاسی که باعث شد علفهای هرزی چون علی شریعتی و کوته فکرانی همچون امیر پرویز پویان و مسعود احمدزاده و بیژن جزنی و بدیع زادگان و حنیف نژاد و گلسرخی و احمد شاملو (که اگر تمامی داده های فکریشان را بخوانید دیناری مطلب به درد بخور نمی یابید) را به گل سر سبد اندیشه ایرانیان تبدیل نمود و اندیشه هایشان در بازار بی رونق فکری، مثل حلوای تازه بر سر دستها می رفت و این گلهای سرسبد و کوتوله های اندیشه سیاسی چنان گهی بالا آوردند که شاید نسلها سوخته شوند و هنوز اثری از التیام  این زخم دیده نشود.

3- اشتباهات استراتژیک اقتصادی.

عدم سرمایه گذاریهای سنگین در امر کشاورزی و زیر ساختهای صنعتی و داشتن مناطقی از این مرز و بوم که به مناطق محروم شهرت یافته است و عدم سرمایه گذاریهای سنگین در این مناطق از قبیل کردستان و سیستان و بلوچستان و خراسان و مناطق شمالی و جنوبی کشور بخش مهم اشتباهات استراتژیک اقتصادی در این سرزمین سوخته بوده است و همچنان ادامه دارد و جبران ویرانیهای آن اگر از همین امروز و با تمامی توان ممکن آغاز شود دهها سال زمان می خواهد و نتیجه آن تنها در حد جبران از دست داده ها خواهد بود و ضرورت وجودی وکارآیی فرهیختگان میهن پرست علوم اقتصادی به ژرفای اقیانوس ها احساس میشود.

4- اشتباهات استراتژیک نظامی.

در این مورد مثا لها فراوان است. یارانی که به اندیشه های هنر جنگیدن علاقه دارند باید تاریخهای تحلیلی نظامی جنگهای گوناگون را بدون دخالت دادن عشق و نفرت، به عنوان یک مبحث صد در صد علمی و منطقی مورد مطالعه قرار دهند. اما برای گشایش بحث یک نمونه ملموس را می آورم که همگی ایرانیان سوزش آنرا حتی بعد از بیست و دو سال هنوز در استخوان خویش حس می کنند و آن اشتباه استراژیکی سردمداران حکومت ننگین آیین تباهی است و شاید مسخره ترین اشتباه استراتژیکی نظامی در طول تاریخ نبردها باشد. و آن اینکه این رجاله ها جنگ را با خریدن بلیط بخت آزمایی اشتباه گرفته بودند. ستون فقرات استراتژی نظامی سردمداران جنگ یعنی خمینی احمق و رفسنجانی خرفت و سپاه پاسداران گاو نشان، این بود که آنقدر به جنگ ادامه دهند تا موقعیتی به دست آورند که منطقه مهمی را بگیرند و بعد از آن مذاکرات صلح را با دست پر آغاز نمایند. کثافتهایی که به سرداران «رشید» اسلام معروف شدند حتی از این هم فراتر رفته و میگفتند که بگذارید دشمن را به داخل بکشانیم و جنگ فرسایشی را آغاز کنیم. این الاغها که الان «سردار» و «سرلشکر» لقب گرفته اند حتی به مغز آسیب دیده اسلامی شان خطور نمیکرد که اگر جنگ فرسایشی شود برای هر دو طرف فرسایشی میشود. آنها فکر میکردند که مثل علی سگ کش با شمشیر به جنگ سگهای مدینه میروند. از این رو هم هست که حتی از بیان علنی استراتژی جنگی شان خجالت میکشند. زیرا این استراتژی، استراتژی جنگی  نیست بلکه بیشتر نشانه بلاهت و بلکه استراتژی قمار است. این استراتژی میگوید: «آنقدر بلیط بخت آزمایی میخریم تا اینکه بالاخره یک روز میلیونر شویم». جالب تر اینکه این مردک معلول ذهنی (اکبر خان هاشمی بهرمانی) را جزو نوادر نابغه های سیاسی و نظامی به حساب می آورند و بخشی از آقایان «جنبش سبزی طلبان» نیز میخواهند اینرا از طریق همه سوراخهای دم دست و ممکن افراد به آنها بچپانند که اگر اکبر آقا که همگی می دانند چه لوله هنگ بزرگی در عالم  علم و تقوی و فقه و سیاست و کیاست و امور نظامی است وارد معرکه سبز شود دیگر همه خامنه ای چیها ماستها را کیسه میکنند و دموکراسی و آبادانی و سازندگی  باردیگر به خوشی و خرمی باز میگردد و میتوانید بعد از این هرچه دلتان خواست ماست و بستنی کاله بخورید.

حال بگذریم، درد در این سرزمین آنقدر زیاد است که به هر بخش آن اشاره میکنید هزار عفونت و چرک و خونابه از آن میریزد. این استراتژی احمقانه و ننگین که خمینی احمق (احمق مثل اجداد زن باره اش و احمق مثل حاج میرزا آقاسی) چنان به آن ایمان داشت که در هر سخنرانی که برای گاوهایش میکرد میگفت که صدام حسین دو راه بیشتر ندارد، یا خود کشی و یا محاکمه و دیدیم که این اشتباه استراتژیکی مسخره ( که گاهی آدم فکر میکند که نه یک اشتباه بلکه یک عمل عمدی برای به اضمهلال کشاندن ایران بوده است) منجر به کشته و مجروح و معلول شدن حدود دو میلیون نفر و از هم پاشیدن بسیاری از خانواده ها، ویرانیهای عظیم اقتصادی و شکست مفتضهانه و پذیرفتن قطعنامه سازمان ملل گردید. بدون داشتن حتی سر سوزنی از چیزی که بتوان آنرا دست آورد نامید.

تنها راهی که برایشان مانده بود تا بر سر شکست مفتضحانه شان سرپوش بگذارند معرکه گیریهای تشییع جنازه ها بود که هر هفته با بوق و کرنا های رجز خوانانه به نمایشی تاکتیکی برای جلو گیری از اعتراضات احتمالی مردمی بعد از شکست نسبت به نتیجه شرمگینانه جنگ بود. شاید بتوان گفت که اشتباه استراتژیک سازمان مجاهدین خلق در عملیات «فروغ جاودان» خوراک تبلیغاتی بسیار بزرگی به دارو دسته اراذل و اوباشی چون خمینی و رفسنجانی و سایر رجّاله ها داد تا زیر سایه آن اصل مسئله شکست استراتژیک را از دیدها پنهان دارند. چیزی که مسعود رجوی و سایر نوابغ در رهبری سازمان مجاهدین خلق (پیروان راستین و فهمیده علی سگ کش) حتی خوابش را هم ندیده بودند چه رسد که به آن فکر کرده باشند.

در واقع زمانی که یک اشتباه استراتژیکی از نظر اجرایی کلید میخورد، روند مداوم از دست دادنها نیز آغاز میشود. در آن صورت دست آوردهای کوچک نیز نقشی اغواگرانه بازی میکنند که منجر به امیدهای واهی شده و نیروهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی را در یک روند فرسایشی همه جانبه قرار میدهند. چون بازیهای استراتژیک در سطحی بسیار کلان انجام میگیرد لذا ویرانیها شاید از نظر مقطعی زیاد به چشم نیاید اما بعد از گذشت زمان اثری ویرانگر و راهی بی بازگشت در برابر یک ملت میگذارد و تمامی رگ و پی سرزمین فاجعه را احساس میکند. آنجاست که دیگر کار تمام میشود. وقتی میگوییم «کار تمام میشود» تنها یک جمله ساده نیست بلکه نقطه ای بسیار (غیر قابل تصور) پایینتر از صفر است که بسیاری از پارامترهای آن قابل جبران و ترمیم نیست و از دست دادنی ابدی است. هرچند که باید گفت هر آنچه که از دست میرود به خودی خود از دست دادنی ابدی است که آثار ویرانگر جانبی خود در لحظه لحظه باز سازی آشکار میکند.

بعد از جنگ هم این کثافت را سردار سازندگی کردند که در تمامی هشت سال حکومت ننگینش حتی گوشه چشمی به مسائل استراتژیک اقتصادی نینداخت و ساختن برجها و پلها و زیرگذرها را به نام سازندگی به خورد این گله ای که امتش میخوانند دادند و حالا هم گروهی فرومایه مثل سید ابراهیم نبویها و مخملبافهای پفیوز آمده اند و رجاله ها را به عنوان اقطاب دموکراسی و سازندگی ونخست وزیر زمان جنگ به خورد ساده انگارانی میدهند که ساپا پر از شورند و تشنه آزادی (اما بدون آگاهیهای سیاسی واقعی) تا با استفاده از آنها به عنوان سیاهی لشکر با اروپا و آمریکا بر سر میزی بنشینند که نتیجه گفتگوهایش شکست استراتژیک بدتری از سال 57 را به بار بیاورد و در چند نسل بعد این کشور را به کشوری مرده تبدیل کنند.

در اینجا باید از آن دسته از انسانهای آزاده ای که به فکر ایران هستند و متأسفانه به دام این افعی ها گرفتار شده اند بپرسم: به کجا چنین شتابان؟

آیا میخواهید خطاهای پدرانتان را که خمینی را در ماه میدیدند دوباره با رفسنجانی های دیوس و پاچه ورمالیده هایی مثل موسوی و خاتمی و کروبی تکرار کنید؟ آیا اصلأ یک لحظه فکر کرده اید که این زنیکه هرزه را چگونه <<متفکر و اندیشه ساز سال>> میسازند؟ آیا میدانید که چه معاملات سیاسی کلانی به نام شما انجام میشود که روحتان نیز از آن خبر ندارد؟ و این <<جایزه ها و القا ب قلا بی یک شبه>> چه کثافتکاریهایی را در لایه های پنهان زیرینش حمل میکند؟

احمدی نژاد و خامنه ای و سپاه در کون لیسی روسیه و چین مسابقه گذاشته اند و آن یکی ها هم  گه اروپا و آمریکا را قرقره میکنند. آیا هرگز از خود پرسیده اید که پس سهم روستائیان و کارگران و کردها و بلوچها و نقاط محروم ایران کجاست؟ و سهم آیندگانمان کجاست و سهم دخترکانمان که به وسیله سرداران سپاه اسلام به روسپی خانه های عربها و سنگاپور و تایلند فروخته میشوند کجاست؟ و سهم شما و آیندگانمان کجاست؟          اشتباه استراتژیک پدرانتان ایران را به اینجا کشاند ، دیگر تکرارش نکنید.

در آینده ای نزدیک در این رابطه و شکستهای استراتژیک سازمانها و احزاب در دوره سی ساله اخیر، در حد توان خویش، مقاله ای خواهم نوشت تا شاید بتوانیم درک بهتری از هنر جنگیدن داشته باشیم.

حال اندکی هم در باره اشتباهات تاکتیکی  صحبت کنیم  تا هم از اهمیت آنها و هم تاثیرات این اشتباهات در کل جبهه های نبرد، دید روشنتری پیداکنیم.

با توجّه به بزرگی  و وسعت جغرافیایی و تعداد نفرات، ترابری و آرایش نفرات و ادوات، توشه و مهما ت، پراکندگی و تمرکز نیروها در منطقه عملیا تی، کمکهای پزشکی، درجه و نوع ارتباط عملیات با سایر مناطق عملیاتی دیگر و یا عملیاتهای دیگر، ارتباطات و گسست ارتباطات  و هزینه های کلان و سرسام آور سازماندهی و سایر مسائل، و  با توجه  به درجه هوشمندی و امکانات  به کار برده شده از طرف دشمن، میتوان گفت که یک اشتباه تاکتیکی  چه آسیبهای جدی و زمینگیر کننده ای میتواند به نیروها وارد سازد.

اگر دشمن هوشمند و دارای سلاحهای مدرن در برابرتان باشد حتی نتیجه یک اشتباه تاکتیکی تا نابودی کامل نیروها نیز میتواد بیانجامد. لذا طراحی عملیاتهای تاکتیکی باید با محاسبات زیادی همراه باشد. همچنین اشتباه در عملیات تاکتیکی سیاسی نیز میتواند به همان اندازه باعث فروپاشی و گسست در سازماندهی ها گردد. هر چه شکست سنگینتر باشد اتهام ها در رده فرماندهی  نسبت به همدیگر شدیدتر بوده و روحیه فرماندهان را فرسوده میسازد.

چه بسا خطا را به خیانت تعبیر کنند، عواقب روانی  شکستهای تاکتیکی بر روی جامعه و اثرات اقتصادی آنها که منجر به فقیرتر شدن جامعه گشته، که باعث فروپاشی ارکان اجتماعی گشته، که هزاران درد بیدرمان دیگر را به همراه آورده و از سوی دیگر، زمان از دست رفته همگی دست به دست هم داده و کل نبرد را یک یا چند گام به طرف فرسایشی شدن میبرد. همانطور که از نام این نوع جنگ (فرسایشی) معلوم است حتی طرف پیروزمند هم راضی به زحمتش نیست، و در هر نبردی چه کوچک و چه بزرگ سرعت بالای عملیات و تغییر مکانهای سریع (چالاکی) فاکتور های مهمی به شمار می آیند.

مثلأ در جنگ اول خلیج فارس سرعت عملیات به حدی بود که حدود دویست هزار سرباز عراقی در زیر سنگرها و خاکریز ها زنده به گور شدند هیچ کس هم سخنی از آن به میان نیاورد (عدد دویست هزار نفر  غلو و گنده گویی نیست و طبق بررسیهای سازمان ملل این افراد بیشترشان حتی بدون تیر خوردن و یا زخمهایی که داشتند از طرف نیروهای زمینی متحد ین زنده زنده در زیر خاکریزهای خودشان دفن شدند و سرعت عملیات به حدی بود که نیروحای متحدین فرصت کشتن تک تک نیروهای عراقی را نداشتند. لذا همه را زنده به گور کردند). نبرد «طوفان صحرا» را شاید بتوان سریعترین نبرد دوره اخیر دانست نبردی که در رابطه با سرعت کار تبلیغاتی تنها جنگی بود که مثل مسابقه فوتبال، به طور زنده پخش شد.

در سیاست واقتصاد هم همین قوانین جکمفرما هستند. اندکی به اخبار اقتصادی دو سال اخیر نگاه کنید تا ببینید که چه غولهای اقتصادی که به خاک سیاه ننشستند و دلیلش هم استراتژیها و تاکتیکهای مسخره روسای مثلأ باهوششان بوده است.

طراحی عملیا ت

در تئوری های نظامی یک اصل پایدار وجود دارد و آن اینکه میگویند:

«در جنگی که نمیتوانی پیروز شوی داخل مشو!».

لذا در هر جنگی  تنها یک مسئله مهم وجود دارد و آن:

پیروز شدن است و غیر از آن هر چه که مطرح شود باد هوا است.

مثلا هیچکس نباید به قصد نشان دادن نفرت خود از دشمن و یا نشان دادن شجاعت خویش وارد جنگ شود و خود را فدای اینگونه افکار کودکانه کند. چون آنکس که داوطلبانه وارد نبرد میشود هم شجاع است و هم انگیزه ای قوی دارد. این امر در صحنه نبرد خواسته و یا نا خواسته دیده خواهد شد. مثلا اگر در یک نبرد بتوانید تلفات بسیار زیادی به دشمن وارد کنید و خود نیز اسیب بسیار کمتری ببینید و یا حتی اگر هیچ آسیبی هم نبینید اما به هدف عملیات دست نیابید، این دشمن بسیار آسیب دیده شماست که پیروز میدان است و نه شما. لذا طراحی عملیات نقش تعیین کننده ای در پیروز شدن دارد.

آنچه برای طراحی عملیات مورد نیاز است

الف- تعریف دقیق «دشمن» از نظر نظامی

(منظور تعریف آرمانی از قبیل ضد منافع ملی بودن نیست) این نکته از آن جهت اهمیت دارد که هر نقطه کوری که در تعریف باشد باعث خواهد شد در زمان نبرد آمادگی رویا رویی  با آن از دست برود. هنگامی که برای پرسشهای زیر پاسخ مناسبی پیدا کردید توانسته اید تعریف نسبتا دقیقی از «دشمن» داشته باشید:

1- مراکز تجمع و تعداد نفرات و ادوات جنگی هر مرکز که در نتیجه مشخص خواهد کرد که هر کدام از مراکز چه نوعی از نیروهای رزمی را تشکیل میدند و چه وظایفی را بر عهده دارند.

2- ارتبا طا ت زمینی و سایتهای ارتباطات الکترونیکی  مراکز با همدیگر و آدرس دقیق و فواصل ما بین مراکز (آدرس دقیق میتواند طول و عرض جغرافیایی و دشت و کوه وتپه های اطراف باشد و یا کوچه و خیابان و … باشد لذا بسته به نوع عملیات و منطقه فرق میکند. امّا در هر صورت  باید شامل پارامترهای لازم باشد.).

3- سیستم و ادوات ترابری و مسیرها و نوع چیزهایی که ترابری میشوند مثل آذوقه و مهمات و نفرات و جنگ افزار. که میتوان آنها را جزو اهداف استراتژیک به شمار آورد. همیشه به یاد داشته باشید که منابع تواناییهای دشمن جزو اهداف استراتژیک میباشند.

4- به هیچ وجه فکر نکنید که مراکز تجمع دشمن و حوزه وظایف و تعداد نفرات و نوع ادوات مراکز  همینطوری و با شیر یا خط انداختن تعیین میشود. بلکه مطمئن باشید که چیدن مهره ها (مراکز)، آرایشی نظامی است که بر اساس اهداف از پیش تعیین شده و طرحهای عملیاتی گوناگون و با در نظر گرفتن تاکتیکهای احتمالی تدافعی و تهاجمی است که شکل گرفته است. لذا با دقت در سه مورد بالا میتوانید نوع آرایش نظامی دشمن را کشف کرده و به اهداف مرحله ای و استراتژیک  و همچنین به نوع تاکتیکهای احتمالی که ممکن است به کار گیرند پی ببرید بدون اینکه جاسوسی در صفوف دشمن داشته باشید.

بدین منظور، کار سنگین شناسایی و فکری زیادی (از آن رو) باید انجام شود که دو نتیجه بسیار گرانبها به دنبال بیاورد. اول اینکه گروه شمار را به یک نیروی با درک بالای نظامی تبدیل کند و دوم اینکه بسیاری از اسرار دشمن را کشف کنید.

5- بدست آوردن آگاهی هرچه بیشتر از نوع تاکتیکها و طرحهای عملیاتی احتمالی دشمن، تا جایی که چنان اشرافی برحرکات دشمن داشته باشید که گویا همه چیز برایتان مثل روز روشن باشد. در نتیجه چنین اشرافی چنانکه با طرحهای عملیاتی درست توأم شود چنان دشمن را در منجلاب درماندگی و گیجی فرو میبرد که توان عملیاتی خود را از دست میدهد و زمان چنان برعلیه دشمن کار میکند که حتی فرصت بازنگری طرحها و تاکتیکهایش را هم نخواهد داشت. لذا مجبور به جنگی میشود که شما برایش رقم میزنید و هر روز بیش از روز پیش به روزمرگی جنگی دچار میشود و در نتیجه با پرداختن هزینه ای بسیار سنگین شکست میخورد.

اگر چنین آگاهی هایی را کسب نکنید این شما هستید که به همان سرنوشت دچار میشوید.

ب- انواع عملیات

حال با این مقدمات ضروری که در واقع ماده اولیه کار را تشکیل میدهند نخست  به انواع عملیات اشاره میکنم:

1- عملیات نوک سوزنی:

عملیات نوک سوزنی که به عملیات تاکتیکی اطلاق میشود که برای ارزیابی قدرت و سرعت عکس العمل دشمن انجام میشود. در این نوع عملیاتها معمولا طوری وانمود میشود که یک عملیات کامل در پیش رو است و در واقع در صورت سستی دشمن میتواند به آن هم تبدیل شود. همچنین از این نوع عملیاتها برای زمینگیر کردن دشمن در جایی که هست استفاده میشود و عملیات اصلی در جایی دیگر انجام میگیرد. از این نوع عملیاتها برای خسته وگیج کردن دشمن نیز استفاده میشود.

2- عملیات موضعی:

عملیات موضعی به عملیاتی گفته می شود که هدف موضعی خاصّی را دنبال میکند مثلا عقب نشاندن دشمن در یک نقطه مشخص به منظور کور کردن دیده بانی دشمن.

3- عملیات ایذایی:

عملیات ایذایی به منظور کشاندن دشمن به یک تکاپوی بیهوده و یا ایجاد مشکل و یا مشکلات گوناگون. و یا ترساندن نیروهای دشمن انجام میگیرد  مثلا ریختن چسب قطره ای در ماشینهای خودپرداز پول یک عملیات ایذایی بسیار ساده است که خسارتهای مالی فراوانی به دنبال دارد و یا بمبهای بیخطر برای پخش اعلامیه ها. این مثال به این خاطر آورده شد تا بگویم حتی مادر بزرگهایمان نیز می توانند در این مبارزه شرکت کنند.

4- عملیات تهاجمی تا کتیکی کامل:

این نوع عملیات نظرش به انهدام کامل هدف است و حتی اگر فرد بیگناهی هم در میان هدف باشد باید فدا شود. این نوع از عملیات اگر پیروزمند باشند میتوانند نقطه عطفی در منحنی روند جنگ باشند و در نوع خود از بیرحمانه ترین شیوه ها استفاده میکند (البته در صورت لزوم) و در مواردی بسیار نادر وخیلی مهم انجام میگیرند و فرمان این نوع از عملیات از نوع فرمانهای بسته است و دستور کار آن نابودی کامل هدف است. قتل عام دو لشکر از نیروهای ایران در جزایر مجنون و یا قتل عام ارامنه به دست ترکهای  ترکیه و قتل عام دو میلیون توتسی بوسیله هوتو ها در آفریقا و قتل عام سیاهپوستان سودان به دستور دولت اسلامی سودان از این نوع عملیات هستند و شاید در آینده در ایران نیز قتل عام آخوندها به این نمونه ها افزوده شود. آنچه که مثال آوردم در مقیاسهای بزرگ بودند و در مقیاس کوچکتر مثل وارد شدن به یکی از مراکز سپاه و یا بسیج و قتل عام آنها نیز میتواند از این نوع عملیات باشد و نمونه بارز آن که بعد از انتخابات با حکم مستقیم خامنه ای انجام گردید که دستور بسته برای قتل و دستگیری وشکنجه و تجاوز بود.

لازم به ذکر است که در صفوف مبارزان انجمن پادشاهی در این نوع عملیات نباید بی شرمی انجام پذیرد زیرا بیرحمی میتواند دشمن را به ترس و تسلیم وادارد اما انجام بیشرمی به معنی بازتولید رفتار و روحیه پلید پیروان آیین پلیدی (اسلام) در میان پیروان آیین راستی است و برای ما، نوعی شکست استراتژیک را به همراه دارد که همانا پلید شدن مانند دشمنانمان است.

5- عملیات کمین:

این نوع عملیات در مسیر نیروهای دشمن انجام میشود و هدف آن تغییر پذیر است. یعنی یک زمان هدف کشتار نفرات اعزامی دشمن است و زمانی دیگر هدف نابود کردن توشه و آذوقه آنها و ….

6- عملیات استراتژیک:

هدف این نوع عملیات به نابودی کشاندن منابع تغذیه دشمن است مثل حمله به پایگاههای اقتصادی، کارخانه های تولید سلاح و مهمات، زاغه های مهمات، منابع تأمین آب و غذا، ارتباطات الکترونیک و هر آنچه که بتواند بدون دست بردن به یک حمله بزرگ، تار و پود سازمانی دشمن را از هم بگسلد. از آنجا که بیشتر این نوع عملیات افراد گروه رزمی با نیروهای دشمن درگیری مستقیم ندارند، این نوع عملیات برای گروههای کم نجربه بسیار مناسب است.

7- عملیات جنگ روانی:

در این نوع عملیات از نظر پیروان آیین راستی سعی بر این است که مردم و مخصوصأ افراد دشمن در عمل ببینند که رهبران و فرماندهانشان به آنها دروغ میگویند و وعده های آنها سرابی بیش نیست، لذا عواقب این نوع عملیات باید بسیار عمیق و موثر باشد. ضربه زدن به مناطق امن ادعایی رژیم، ضربه سنگین روانی به مزدوران رژیم وارد میکند. متأسفانه جنگ روانی را در ایران به طور اشتباه تعریف کرده اند. جنگ روانی این نیست که چپ وراست دروغهای شاخدار بگوییم و تحدیدهای غیرعملی انجام دهیم و یا تهمت بزنیم. زیرا اگر نتوانیم به وعده های شاخدار عمل کنیم نتیجه منفی آن به خودمان برمیگردد. تهمتها برملا میشود و چه بسا کسانی که به انجمن پادشاهی امید بسته اند نا امید میشوند. با نگاهی به جنگ روانی که دشمن به راه انداخت (دستگیریهای گسترده، کشتن عمدی حتی فرزندان افرادی که خودشان بخشی از عمال رژیم هستند و تجاوز جنسی به دستگیر شدگان و سوزاندن اجساد با آتش و اسید) اثر عمیق روانی ایجاد کرد و شرکت کنندگان در تظاهرات را به شدت کاهش داد.

همانطوری که در بخش نخست اشاره کردم دستگیر کردن بسیجیها و بریدن بینی و لب بالایشان  و یا سوراخ کردن گوشها و چشمهایشان و یا بریدن تاندونهای بازوها و رانها  حتی اگر به تعداد کم هم که باشد چنان اثر روانی عمیقی بر نیروهای دشمن میگذارد که عده ای از آنها ماستها را کیسه میکنند. آتش زدن خانه سپاهیها و بسیجیها نشان خواهد داد که نیروهای ما دشمن را خوب میشناسند و میدانند که چگونه با آنها رفتار باید کرد و به دشمن میفهماند که اگر آش را طوری شور کنند که مردم نتوانند بخورند، ما آنچنان شورش میکنیم که آنها هم نتوانند بخورند.

یکی از استراتژیهای جنگ روانی ذله کردن و به ستوه آوردن دشمن است که باید با سماجت بسیار زیادی به کار بسته شود. مهم ترین نقطه ضعف دشمنان داخلی ما امنیت نداشتن خانواده های افراد دشمن است. اگر این استراتژی دنبال شود نیروهای دشمن تنها یک راه خواهند داشت و آن اینکه برای خانواده های خودشان اردوگاه درست کنند و از محله ها گورشان را گم کنند.

در اینگونه عملیات روانی هیچ لزومی ندارد که مسئولیت عملیات به عهده گرفته شود. اگر مدتی اینگونه عملیات به طور مداوم انجام گیرد، سایر مبارزان اول خوشحال می شوند و بعد از دیدن نتیجه مثبت آن به شکل وسیعتری با آزار پیروان آیین پلیدی ادامه خواهند داد مخصوصأ اگر بیرحمیهای مزدوران رژیم بیشتر شود زمینه بسیار خوبی برای دنبال کردن این استراتژی بوجود می آید. آنچه که میگویم به قول «جنبش سبزی چیها» ترویج خشونت نیست بلکه به کار بردن خشونت به شکل آخته است و این تنها زبانی است که پیروان آیین پلیدی آنرا میفهمند. باید به یاد داشته باشید که ما به دنبال جایزه صلح نوبل نیستیم و میخواهیم دشمن را با چنگ و دندان از میهن پاکمان بیرون کنیم.

8- عملیات مرکب:

این نوع  عملیات ترکیبی از عملیات موضعی و کمین هستند که با آرایش نیروها از چندین جهت به دشمن حمله میکنند و در مسیرهای احتمالی نیروهای پشتیبانی وهمچنین در مسیرهای احتمالی عقب نشینی نیروهای دشمن کمین میکنند و یا با عقب نشینی فریبکارانه آنها را به درون کمین میکشانند. در صورت طراحی خوب که منجر به هدایت کردن نیروهای دشمن به مسیرهای از پیش تعیین شده به طرف کمین شود میتواند اثرات ویرانگری بر نیروهای دشمن بگذارد.

9- عملیات حمله به طرحهای عملیاتی دشمن:

لازمه این نوع عملیات آگاهی و ارزیابی دقیق از آرایش نظامی و قدرت آتش واحدهای نظامی دشمن و آگاهی از نقشه جغرافیایی نظامی منطقه و سرعت ارتباطات ونقل و انتقال نیروهای پشتیبانی و لجستیک آنها  میباشد. معمولأ با دیدن تغییرات در آرایش نیروهای دشمن، باید دانست که عملیاتی در پیش است. این عملیات میتواند فریفتن باشد و یا عملیات واقعی بر علیه مواضع استقرار شما. فرماندهان باهوش از نوع تغییرات و تماس با سرفرماندهی میتوانند حدودا حدث بزنند که چه چیزی در حال انجام است و سپس  عملیاتی طراحی کنند که قبل از آغاز عملیات دشمن به نقاط حساس و کلیدی آرایش نظامی دشمن حمله شود. اینگونه عملیات آرایش نظامی در یک جبهه و یا منطقه عملیاتی بزرگتر را هدف قرار میدهد و ضمن فرود آوردن ضربات انهدامی، آرایش نظامی دشمن را که بر اساس طرح عملیاتی و تاکتیکها، به وجود آمده است را هدف قرار داده و طرح عملیاتی دشمن را زمین گیر میکند.

10- عملیات ضد حمله:

در این نوع از حملات با شناخت و ارزیابی که از نیروها و آرایش نظامی و … دشمن داریم زمانی که حمله دشمن آغاز شد از یک طرف در مقابل حمله ایستادگی میشود و از سوی دیگر نیروهای پشتیبانی، امدادی و عقبه دشمن با چالاکی مورد حمله قرار گرفته و در صورت موفقیت نیروهای دشمن بعد از اندکی پیشروی آسیب دیده و زمین گیر شده و به محاصره در می آیند. بهترین و زیبا ترین نوع ضد حمله مربوط به جنگ شش روزه اعراب و اسراییل است. بدین گونه که نیروهای سوریه با بیش از هشتصد تانک و زره پوش حمله بزرگی را آغاز کردند که هدف آن تسخیر تل آویو بود. نیروهای اسراییلی در سه گروه اصلی نبرد میکرند گروهی در حال مقاومت بی امان در مقابل نیروهای سوریه بودند گروه دوم در حال پشتیبانی گروه اول بودند و گروه سوم به سوی دمشق در حرکت بود و زمانی که نیروهای سوری به سی کیلومتری تل آویو رسیده بودند در کمال شگفتی دستور عقب نشینی از دمشق رسید زیرا نیروهای اسراییلی درفاصله بین ده تا پانزده کیلومتری دمشق بودند و مقاومتی هم در برابرشان وجود نداشت. نیروهای سوری به شدت روحیه خود را باختند و چنان عقب نشینی خفت باری کردند که تقریبأ تمامی ادوات جنگی شان سالم به دست اسراییل افتاد. در راه بازگشت با نیروهای آماده اسراییلی روبرو شدند که منجر به سلاخی بسیاری از نیروهای سوری گردید. گفته میشود که نیروهای اسراییلی در این جنگ از سرعت بسیار بالایی برخوردار بوده اند.
پارامترهای یک طرح

مطالبی که در بالا ذکر شد به خاطر باز کردن ذهن یاران نسبت به مسائل نظامی بود و بخشی از آنها در طراحی عملیات  نقش اساسی بازی میکنند. حال ببینینیم که یک طرح عملیاتی چه چیزهای حد اقلّی را باید شامل شود:

1- طرح باید مسیر و نقطه دقیق آغاز حمله را کاملأ مشخص سازد.

2- طرح باید مسئله دیده بانی را حتما حل کند (یعنی اینکه عملیات بدون دیده بانی یک بازی کور است).

3- طرح باید نیروهای پشتیبانی حمله و جای استقرار آنها را مشخص سازد.

4- طرح باید مسیر عقب نشینی را مشخص نماید.

5- طرح باید محل استقرار خط آتش عقب نشینی را مشخص سازد.

6- طرح باید تمامی افراد را قبل از عملیات توجیح کند که هرکسی در جای خاص خود به وظیفه اش عمل نماید. مثلأ  خط آتش عقب نشینی نباید به خط حمله بپیوندد و یا اینکه نباید به دشمنان فراری تیر اندازی نماید بلکه این وظیفه به عهده نیروی پشتیبانی است.

7- طرح باید مسئله ارتباطا ت نیروها را در نظر داشته باشد.

8- تمامی افراد تیم باید از محل انجام عملیات دیدن کنند و حداقل به شعاع دو کیلومتر از مرکز عملیات  تمامی خیابانها و کوچه پس کوچه ها را به خوبی بشناسند.

حال به وضوح دیده میشود که یک تیم عملیاتی بدون در نظر گرفتن  یکی از این پارامترها چقدر ضعیف به نظر میرسد وحالا اندکی پیشتر میرویم:

1- طرح باید فاصله مراکز تجمع دشمن که در اطراف نقطه عملیات هستند و مدت زمان رسیدن نیروهای کمکی دشمن ( با موتور سیکلت و نفر برها) را اندازه گرفته و در طرح عملیاتی به عنوان شاخص زمانی مدت عملیات در نظر بگیرد و برای نتیجه بهتر حتی نیروهای گشتی موتوری دشمن را نیز برای ضریب اطمینان بیشتر در طرح بگنجاند.

2- برای عقب نشینی امن تر باید بیش از یک مسیر در نظر گرفته شود و هیچکدام از مسیرها نباید رو به مسیر تردد نیروهای کمکی دشمن ختم شود. نیروهای خط آتش عقب نشینی باید هر لحظه آماده تغییر محل خود از یک مسیر به مسیر دیگر باشند (با اشاره دیده بان).

3- نیروهای پشتیبان باید هر لحظه آماده درگیری با نیروهای کمکی دشمن را داشته باشند و با اشاره دیده بان با نیروهای کمکی دشمن درگیر شوند لذا قبل از عملیات نقاط کمین و در گیری با مهمانهای ناخوانده احتمالی، حتمأ باید تعیین گردند.

4- در زمان حمله و یا عقب نشینی هر کس و به هر عنوان، حتی به بهانه حرف زدن و سرگرم کردن نیروهای خودی برای اتلاف وقت وارد میدان شود بدون هشدار و اتلاف وقت باید حذف شود و اگر عده ای بخواهند مسیر عقب نشینی را سد کنند بدون توجه به جنسیت و سن وسال باید حذف شوند. (زیرا مردم عادی این کار را نمی کنند و کسانی که این کار را میکنند افراد حرفه ای و وطن فروش هستند.).

5- در شرایط به محاصره در آمدن، تنها چیزی که مد نظر یاران باید قرار گیرد فرار است و به همین خاطر نباید در یک سنگر بمانند حتی اگر این سنگر امن به نظر برسد. با مانگار شدن زمان را از دست میدهید و با نیروهای کمکی بیشتر دشمن رو برو خواهید شد.

6- در صورت محاصره شدن عوض فرار از دشمن باید از یکسو با حرکتی تهاجمی به آنها نزدیک شوید تا نتوانند از نارنجک بر علیه شما استفاده کنند و یا از تیرباری سنگین استفاده کنند چون در آن صورت احتمال هدف قرار دادن خودشان افزایش می یابد. این نوع عملیات سنگر گرفتن در درون دشمن نامیده میشود. این تاکتیک در جنگ ویتنام از طرف ویت کونگ ها انجام میگرفت تا مانع از بمبارانهای گسترده از طرف آمریکاییها شوند.

7- در صورت لزوم یک بمب بیخطر اعلامیه پخش کن زمانی، در محل نصب شود.

8- با توجه به احتمال وجود نیروهای گشتی موتور سوار دشمن، حد اکثر زمان عملیات نباید از پنج دقیقه بیشتر باشد ، لذا حمله باید بسیار سریع و شدید باشد و به همین خاطر چندین بار تمرین شود ( مانور نظامی). به این منظور میتوانید بازیهایی را اختراع کنید و با سرعت آن بازیها را بارها و بارها انجام دهید.

9- بعد از کامل شدن عقب نشینی افراد باید داخل مردم شده و در میان آنها استتار شوند.

عوارض جانبی عملیات نظامی

یارانی که به تازگی وارد میدان کارزار میشوند به طور طبیعی ( باعث خجالت نیست چون کاملأ عمومیت دارد) دچار عوارضی میشوند که در دفعات بعدی از بین میرود که دانستن انها مفید است و از شدت آنها میکاهد.

1- هیجان شدید توأم با نوعی ترس ازغیر قانونی بودن.

2- لرزش دستها و زانوها.

3- خشک شدن آب دهان و نوعی از لکنت زبان.

4- رنگ پریدگی.

این یاران باید از عملیات تبلیغاتی و سیاسی آغاز کنند تا جنگ و گریز برایشان عادی شود .

پایان بخش دوم

پاینده ایران، برقرار باد آیین ریشه ای، کوبنده تندر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *