در طول تاریخ، یکی از عمیقترین و پایدارترین دشمنیهای تمدنی، مقابله با فرهنگ باستانی ایران و یهودیان بوده است؛ دو ملتی که از دیرباز پیوندی راهبردی و معنوی داشتهاند. ایران، به عنوان یکی از کهنترین امپراتوریهای جهان، و یهودیان، که در دوران پادشاهی هخامنشی به اوج آزادی و بازسازی معبد اورشلیم رسیدند، هدف اصلی تمدنستیزی آشکار بودهاند. این پیوند دیرینه در تاریخ با حمله اسکندر مقدونی و ترویج هلنیسم دچار شکاف شد و با ظهور دو دین جدید—مسیحیت و اسلام—که هر دو اقتباسهایی ساختاری از یهودیت بودند، شکل جدیدی از انکار و خصومت تمدنی به خود گرفت.
بویژه ایران در دوره معاصر، با عبور از انقلاب مشروطه تا تأسیس جمهوری اسلامی، تحت هدایت آشکار و پنهان جریانهایی قرار گرفت که هدفشان جلوگیری از بازگشت به ریشههای باستانی و مزدایی آن بود. تأسیس نظامی مذهبی اما ضعیف، به شکل جمهوری اسلامی، به گونهای هدایت شد که ایران نهتنها به قدرت تمدنی پیشین خود بازنگردد، بلکه در منطقهای متزلزل باقی بماند. حمایتهای حسابشدهای از کشورهای عربی اطراف ایران و حتی تقویت آنان در برابر تهران صورت گرفت، بدون اینکه ایران اسلامی بتواند بهدرستی از متحدان شرقی خود بهره ببرد. در سوی دیگر، اسرائیل نیز با وجود بازگشت ملت یهود به سرزمین مادری و اتخاذ ساختار دموکراتیک، با تقابل جهان اسلام و بیاعتنایی اروپا و شرق مواجه شد؛ شرایطی که به شکلگیری یک امنیت ناپایدار منجر شده است.
آنچه این دو سرزمین باستانی را به هم پیوند میزند، نه فقط تاریخ مشترک همکاری و همپیمانی، بلکه حسادت تمدنهای نوظهوری است که به دنبال سلطه بر فرهنگهای مستقل و خودبنیاد بودهاند. خصومت مداوم جهان اسلام و مسیحیت با ایران و اسرائیل، بر پایهی پیوند تاریخی آنان در دوران امپراتوری هخامنشی نهفته است؛ پیوندی که از دیدگاه جاهطلبان جهانی، خطری دائمی برای نظم نوین قدرتهای مذهبی و امپریالیستی محسوب میشود. امروزه نیز نه تنها هیچ پوزشخواهی واقعی از سوی این قدرتها در برابر تجاوزات تاریخی به این دو ملت دیده نمیشود، بلکه حملات فرهنگی، سیاسی و امنیتی به اشکال جدیدی ادامه دارد.
این جنگ تمدنی نه صرفاً نبردی سیاسی، بلکه تلاشی است عمیق برای نابودی حافظه تاریخی دو ملت بزرگ باستانی؛ ایرانیان و یهودیان. درحالیکه این دو فرهنگ در طول قرون، پیامآور آزادی دینی، دانش، همزیستی و حاکمیت قانون بودهاند، اما نگاه تمدنستیزانه برخی از جهانبینیهای اسلامی و مسیحی همچنان آنها را بهعنوان تهدید تلقی میکند. شاید جهان امروز نیازمند بازخوانی دوبارهای از حقیقت تاریخی باشد؛ حقیقتی که نشان میدهد بزرگترین تهدید برای استبداد مذهبی و سلطهگری امپراتوریهای نوظهور، همواره درخشش فرهنگهایی است که انسان، خرد و عدالت را برتر از سلطه میدانند. و در این راه ایرانیانی که این مهم را درک کرده باشند نقش موثری در تغییر این روند تلخ ایفا خواهند کرد.