نزدیک به ۱۳۰۰ سال پیش نیروهای ایرانی به سرکردگی قهرمان آخوندها «ابو مسلم خراسانی» دولت تازی امویان را شکست دادند اما خود را شایسته حکمرانی ندانسته و به جای بر تخت نشستن و گسترش فرهنگ ایرانی، ایران را دو دستی تقدیم به تازیان دیگری به نام عباسیان کردند که بیش از ۵۰۰ سال از سیاهترین دوران ایران را رقم زدند. آنها می توانستند شکست تاریخی ایرانیان را جبران کنند وبه جای برافراشتن پرچم اسلامی از نوع دیگر، درفش کاویانی ای از نوع دیگر را بر خاک وطن بکوبند. اما آنها این کار را نکردند و به دلیل مرام «موالی گری» نیروهای ایرانی را به هرز داده و شجاعت و جانفشانی ایرانیاران را در راه استحکام این شق اسلام به جای شق دیگر اسلام به کار ببرند.این سبک فکر که: «اگر قرار است مبارزه ای برای بهروزی انسان ایرانی انجام گیرد حتما باید در چارچوب بردگی اسلامی انجام پذیرد» پس از دوران «ابو مسلم» تازی پرست به کرات دیده شده است و این سبک فکر در این دوران ۱۴۰۰ ساله بزرگترین دشمن ایرانی ها بوده است. ایرانی ها هیچ گاه از دشمنان مستقیم خود شکست نخورده اند. نه از رومی ها، نه از تازی ها و نه از غربی های عصر جدید. عامل شکست ایرانیان همیشه از خودی هایی، از نوع «سلمان فارسی» و «ابو مسسلم خراسانی» بوده است.
آخرین کسانی که به این قواعد تازی پرور اعتقاد داشتند، سیاست مداران ظاهرا ملی و تجدد خواه دوران پهلوی بودند که به جای رو در رویی مستقیم با اسلام اهریمنی در میهن، خود را به بخش قویتر آن (شیعه) چسبانده و در نتیجه در ستیز با بخش دیگر آن قرار میگرفتند. آنها به جای پشتیبانی از اقدامات ایران ساز پادشاه آریا مهر که ایران بزرگ و آریایی را مد نظر داشت، به این افتخار میکردند که ایران تنها کشور شیعه جهان است. کسانی که حتی در فرهنگستان ایران در تعیین مبدا تاریخ ایران به جای تاریخ شش هزارساله ایرانی (از تاریخ پیشدادیان به بعد) تاریخ مادهای ایرانی را که پیشینیان کردهای کنونی هستند را در جنگ شیعه و سنی حذف میکنند و تاریخ شاهنشاهی ایران را محدود به دوران ۲۵۰۰ ساله هخامنشی میکنند به گونه ای که گویا قوم ماد، چیزی غیراز ایران و ایرانی بوده است. هواداران جدید انجمن پادشاهی ایران باید بدانند که سابقه پشتیبانی ایران از سوریه (اخوت شیعه) به این دوران برمیگردد و اختراع آخوند های جمهوری اسلامی نیست. پشتیانی ایران ازسایر سرزمین های ایرانی-آریایی (عراق، افغانستان، پاکستان و جمهوری های شوروی ) در دوران پهلوی ها نیز از دیدگاه آنها از زاویه ناسیونالیسم شیعه انجام میگرفت ونه از زاویه نگرش به ایران بزرگ. کم نبودند سر لشگرانی که به جای اعتقاد به فرهنگ ایرانی-آریایی، مجلس روضه خوانی برای «سید شهدا» بر گذار می کردند تا صواب دو جهان را ببرند. هم آن کسانی که سرانجام نیز به ایرانیان و پادشاه آریامهر پشت کردند و پا بوس خمینی ایران ستیز شدند.
پیروان سیاستهای «ناسیونالیسم شیعه» در هر شکلی که ظاهر شوند، چه به صورت سلطنت طلب های قدیم، چه اصلاح طلب های جدید، چه ملی مذهبی قدیم، چه به شکل مجاهد خلق، چه به شکل نوادگان «ابو مسلم خراسانی» در حکومت و چه به گونه شرمندگان ۵۷-ای خارج از حکومت، به هر شکل، آنها با ایران عداوت دارند. آنها ایران را برای مرام ننگین خود میخواهند. آنها به دروغ میگویند که شیعه فرهنگ ایرانی است. شیعه افسار امتداد بردگی انسان ایرانی است و هیچ گاه نتوانسته فرهنگ ایرانی را گسترش بدهد. شیعه هم آن اسلام است. شیعه قرآن است. و قرآن ایرانی نیست. بلکه ضد ایران و ایرانی است.
وظیفه همه یاران «انجمن پادشاهی ایران» است که سیاستهای «ناسیونالیسم شیعه» که امروز به نجات جمهوری ننگین اسلامی شتافته است، را افشا کنند.
تمامیت ارضی
نوادگان «ابو مسلم» امروز با تغییر و تحولات سیاسی در منطقه و با آغاز حملات نیروهای معروف به «داعش» که از سوی غربی ها و عربستان و قطر ساخته و برای محدود کردن (و نه نابودی) دولت جمهوری اسلامی، حمایت میشوند، دوباره به صحنه آمده اند و از ما ایرانیان دعوت میکنند که ایران اسلامی را تنها نگذاریم. گویا تا کنون میهن در خطر نبوده است.
این هرزه کویی هم آن پیامی است که «خامنه ای» یک سال پیش در تدارک برگزاری انتخابات نمایشی برای به تخت نشاندن «روحانی» به ملت ایران داد. پیام او این بود که: «بدون جمهوری اسلامی، امنیت ملی، که تمامیت ارضی بخشی از آن است، در خطر خواهد بود. جمهوری اسلامی را پشتیبانی کنید تا امنیت بر قرار باشد.»
پاسخ ما این است که: عامل اصلی عدم امنیت ملی هم این جمهوری اسلامی است. تمامیت ارضی ما زمانی به خطر افتاده است که در سال ۵۷ حکومت سکولار و ملی ایرانی به دست نیروهای اسلامی ضد ایرانی افتاد. در حقیقت حمله «داعش» از نوع ایرانی آن، بیش از ۳۰ سال پیش در میهن ما اتفاق افتاده است. درست به خاطر هم این حکومت است که ایران با وجود اهمیت سوقالجیشی و نیروی انسانی و اقتصادی به این فلاکت افتاده است که یک نیروی دست نشانده ای مانند قطر و چاقوکش های عراقی میتوانند خطری برای امنیت آن تولید کنند.
قدرتهای اقتصادی که بیش از ۳۰ سال است جمهوری اسلامی را تر و خشک میکنند هر گاه احتمال خطر قیام ملی علیه رژیم را دیده اند با سیاستهای «تحریک خارجی» و «خطر خارجی» به یاری این گاو شیر ده شتافته اند. این سیاست «تهدید خارجی» نیز هم آنگونه که خمینی با بیان جمله «جنگ نعمته!» بارها بیان کرده است مورد استقبال «ناسیونالیسم شیعه» قرار گرفته است. اما این «تهدیدات خارجی» تنها برای محدود کردن مردم ایران شکل میگیرند و نه برای از بین بردن و نابودی رژیم اسلامی. آنها میخواهند که ایرانی ها به حضور این رژیم رضایت بدهند. نابودی رژیم اسلامی به عنوان اصلی ترین درد ملی، وظیفه ما ایرانی ها است.
سیاست «انجمن پادشاهی ایران» کاملا روشن است: در صورت حمله یک نیروی بیگانه ما در صف نیروهای جمهوری اسلامی قرار نخواهیم گرفت و با آنها هم جبهه نخواهیم شد. بلکه لبه تیز حمله ما سپاه و بسیج خواهد بود و تنها پس از نابودی آنها، راه برای حفظ تمامیت ارضی باز خواهد بود. هر سیاست دیگری تنها و تنها به حفظ این رژیم خطم خواهد شد. دوران جنگ ۸ ساله برای تحکیم رژیم اسلامی هرگز تکرار نخواهد شد.
کردستان بزرگ
هواداران «ناسیونالیسم شیعه» با اعلام طرح همه پرسی برای استقلال کردستان توسط «مسعود بارزانی» رییس دولت اقلیم کردستان عراق، و به خاطر بیان افاضات از سوی آقای «نتانیاهو» رییس دولت اسراییل، وحشت زده همه جا فریاد میزنند که «توطعه غرب در کار است و تجزیه عراق آغاز تجزیه ایران است».
ما در این زمینه به آنها میگوییم اگر توطئه ای در کار باشد آن توطئه، توطئه ما ایرانی هاست. پشتیانی از استقلال کردستان عراق دقیقا سیاست ما به عنوان «انجمن پادشاهی ایران» است. ما میخواهیم در نهایت با برقرای «آیین ریشه ای» در ایران و محو آثار ننگین جمهوری اسلامی بزرگترین اتحاد کشورهای آریایی را فراهم کنیم. ما میخواهیم از هم آنجایی ادامه دهیم که، دولت پادشاه آریامهرمتوقف شد.
همه میدانند. بخصوص غربی ها از همه بهتر میدانند که تنها مانع رشد قطب ابران هم این ویروس اسلامی در ایران است. از این روی نخستین جایی که مورد حمله فرهنگی غربی ها قرار گرفت ایران بود. سیاست اسلام پروری غربی ها بیش از ۳۰ سال است که بدون توقف ادامه دارد. در عرض این مدت سه جمهوری اسلامی با پشتیبانی غربی ها تاسیس شده است. اما خوشبختانه همه سیاستهای غربی ها آنگونه که میخواستند به نتیجه نرسیده است و به نظر میرسد که از این پس نیز بسیار کمتر به خواست خود خواهند رسید. غربی ها دوست داشتند که در این مناطق افراد مطیع حکومتهای اسلامی خود باشند. آنها میخواستند که این دولتها در مقابل قیامهای ملی ثبات داشته باشند. آنها میخواهند که ما ایرانی ها دولتهای خود را بپذیریم و از بلند پروازی خود دست بکشیم. هیچ کدام از این سیاستها به نتیجه نرسیده است. بلکه برعکس در این سه دهه ابر فرهنگ ایران، که نزدیک به ۱۴۰۰ سال خفته بود، بیدار شده است و در واکنش به روندی که دشمنان ایران طراحی کرده بودند در حال پیشروی است.
بی سبب نیست که در کردستان سوریه زنان و مردان پرچم فروهر را می پسندند. بی سبب نیست که در کردستان عراق پرجم درفش کاویانی بر افراشته میشود و خود را فرزندان «کاوه آهنگر» میدانند. این هم آن درفشی است که اعضای انجمن پادشاهی برافراشته اند، این هم آن درفشی است که در شهر دوشنبه در هنگام نوروز جشن گرفته میشود. این هم آن درفشی است که ۱۴۰۰ سال پیش به دست تازی ها تکه تکه شد و اینک دوباره در جای جای میهن آریایی برافراشته میشود.
ما پشتیبان کردستان بزرگ هستیم. هم آنگونه که پشتیبان خراسان بزرگ هستیم و در نهایت، هم آنگونه که پشتیبان ایران بزرگ هستیم. شعار : «هر جا یک کرد است آنجا ایران است» شعار ماست. کردستان نه تنها متحد طبیعی ایران است، بلکه کردستان خود ایران است. نبرد کردستان با دشمنانش، نبرد ایران با دشمنانش است. از این رو نیز ما همه یاران را در هر جای این گیتی فرا میخوانیم از استقلال کردستان عراق پشتیبانی کنند. همچنین از همه ایران یاران داوطلب برای جنگ با نیروهای «داعش» و دفاع از سرزمین کردستان میخواهیم با ما تماس بگیرند.
خطر تجزیه
بعضی از پیروان «ناسیونالیسم شیعه» زمانی که در تنگ نای استدلال قرار میگیرند، میگویند که: «اگر کردستان عراق مستقل بشود و یک چنین همه پرسی در کردستان ایران نیز برگزار شود کردهای ایرانی بی شک به آنها خواهند پیوست و این عملا تجزیه کردستان ایران خواهد بود.» پاسخ ما این است که: بله. در صورت ادامه حضور جمهوری اسلامی همه چیز ممکن است. در صورت ادامه حضور جمهوری اسلامی حتی اگر یک همه پرسی آزاد در تهران با این مضمون برگزار شود که آیا مایل هستید از ایران جدا شده و مثلا به ارمنستان بپیوندید به احتمال بسیار زیاد همه تهرانی ها به آن رای مثبت میدهند، آنچنان که آمار سفرهای تهرانی ها به ارمنستان نشان میدهد. این حکومت را هیچ ایرانی واقعی نمیخواهد. حتی متحدین اصلاح طلب هم از این حکومت بیزار هستند. تنها قدرتهای بیگانه دل از این دلبر نمیکنند. تجزیه ایران نیازی به توطئه خارجی ندارد. ادامه حضور جمهوری اسلامی کافی است. از این روی امروز زمان حمله به این رژیم و نابودی آن است.
اما شرایط واقعی در منطقه نشان میدهد که نه تنها کردستان ایران، بلکه بقیه نقاط ایران، دیر زمانی است که به کردستان عراق پیوسته و به هم این گونه نیز کردستان عراق دیرزمانی است که علیرغم حضور دولت ننگین اسلامی به ایران پیوسته است. میزان سرمایه گذاری های ایرانی ها از کشورهای خلیج فارس متوجه شهر اربیل و سلیمانیه شده است. میزان مبادلات میان مرزی در ۱۰ سال پیش افزایش چشمگیری داشته و غیر قابل برگشت است و هیچ نیروی خارجی نمیتواند جلودار آن باشد. روندی که پیش از آن در آذربایجان شمالی، ترکمنستان، ارمنستان، تاجیکستان و افغانستان دیده شده بود این بار با شتاب بیشتری در کردستان دیده میشود.
هم آنگونه که در بالا بیان کردیم وحشت دولتهای غربی از به هم پیوستن ایران بزرگ، بسیار بسیار بیشتر از وحشت ما ایرانی ها از تکه تکه شدن ایران کوچک است.
بعضی دیگر از پیروان «ناسیونالیسم شیعه» با اشاره به بحث های اخیر دولتمردان اسلامی در باره واگذار کردن برخی از اختیارات دولت مرکزی (از جمله مسئله آموزش و پرورش) به استانداری ها، آن را نشانه ای از توطئه جهانی برای تکه پاره کردن ایران میدانند و به قول خودشان بنا را بر این قرار داده اند که: «حفظ تمامیت ارضی بر سرنگونی رژیم تقدم دارد».
نخست اینکه دولت مرکزی اسلامی هر چقدر اختیاراتش را به استانداری ها واگذار کند و یا نکند اختیاری به شهروندان آن استان انتقال پیدا نمیکند، بلکه هم آنگونه که همه میدانند اختیارات در استانها در دست استانداری ها (به عنوان دولت محلی) نیست، بلکه در هر استانی یک آیت الله هست که امور را در دست دارد و آن استان را میگرداند. نه در مرکز و نه در استان در هیچ کدام از محدوده ها، انسان ایرانی اختیاری ندارد. از همین جا است که بوی تعفن شیعه به مشام میرسد. این دسته از ناسیونالیست ها دشمن دیرینه ایرانیت را دوست خود میدانند و با آنها هم جبهه هستند.
لازم به یاد آوری است که پیروان این نظریه هم آن کسانی هستند که در هر حال، وجود یک دولت مرکزی قدرتمند را تنها ضامن تمامیت ارضی میدانند. هم آن کسانی که در بحث های آکادمیک قوم، ناسیون، ملت و طایفه غرق شده و به دنبال یک پارچه کردن امت فارسی زبان شیعه میگردند. هم آن کسانی که سیستم کشورداری کورشی (استانی و یا به قول فرنگی ها فدراتیو) را نیز توطئه بیگانه میخوانند. این دسته از ناسیونالیستهای مسلمان هم آن کسانی هستند که آدم کشی ها و جنایات دوران ۱۴۰۰ ساله اسلام اهریمنی علیه بشر را در ردیف کشورگشایی های دوران عظمت هخامنشی، اشکانی و ساسانی میدانند. در صورتی که این، ابر فرهنگ بشر ساز و بشر نواز ایرانی است و آن دیگری، مرام کشتارگر تازی است که در دوران کنونی جز خدمت به دشمنان ایران کار دیگری انجام نداده است.
دولت مقتدر مرکزی هیچگاه ضامن تمامیت ارضی نیست بلکه این منافع مادی و خواست اقوام است که آنها را در کنار هم و در یک سیستم کشورداری قرار میدهد. اصولا در نبود خواست افراد آن سرزمین، دولت مقتدری هم وجود نخواهد داشت. ما امروز به آشکاری ناظر ضعف و درماندگی جمهوری اسلامی هستیم که دارد ایران را فرسوده و به زیر میکشد.
تمامیت ارضی ایران را سیاستهای «انجمن پادشاهی ایران» تضمین میکند. ما از همه هم میهنان میخواهیم که سند «آیین ریشه ای» [اینجا] را که پیشنهاد پیشنویس قانون اساسی از سوی «انجمن پادشاهی ایران» برای فردای ایران است را با دقت مطالعه کنند.
بر اساس این قانون همه امور کشور به صورت «انجمنی» (یا به قول مسلمانها «شورایی») اداره میشود. نمایندگان مناطق از روستا و بخش گرفته تا استان در انجمن های رایزنی به صورت مستقیم انتخاب میشوند و قانون گذار منطقه خود خواهند بود. در هیچ جای این سند گفته نشده است که همه باید به زبان فارسی گویش کنند تا وحدت ملی به هم نریزد. چیزی که ناسیونالیستهای شیعه و نژادپرست مدعی هستند. بلکه برعکس برای اینکه هیچ شک و شبهه ای بوجود نیاید، جزو حقوق شهروندی هر فرد میشناسد که اعتراضات خود را در باره کاستی ها در یکی از رسانه های رادیویی با زبان بومی خود مطرح کنند و به گوش مسئولین دولتی برسانند. رادیو هایی که در آیین ریشه ای برای حد اکثر هر ده روستای نزدیک به هم یک رسانه محلی در نظر گرفته شده است (بند شانزدهم تبصره یک، در باره حقوق و وظایف انجمن ها). اسناد به زبانهای ایرانی غیر از فارسی اعتبار دارند. وحدت ملی را منافع مشترک ملی تامین میکند و با گویش محلی از بین نمیرود. بر اساس هم این قانون اساسی دولت موظف است در صورتی که مشخص شود فرد به دلیلی ترک میهن کرده است باید دولت رسما نماینده نزد فردی که کشور را ترک کرده است گسیل دارد تا علت ترک میهن را جویا شوند و در صورت لزوم پوزش دولت شاهنشاهی ایران را به وی ابلاغ کنند. و چنانچه کمبود و یا کمبودهایی در زندگی او انگیزه این چنین اقدامی شده باشد دولت پادشاهی ایران وظیفه دارد این کمبودها را برطرف و رفاه آن هم میهن را فراهم و او را به میهن باز گرداند (یند ۳ از پیوست نخست در باره پناهنگان). خوانندگان توجه داشته باشند که این بند در باره نارضایتی یک فرد طرح شده است. در سایه چنین قانونی آیا فکر میکنید دشمنان ایران میتوانند در سرزمین ایران نارضایتی قومی و یا اجتماعی تولید کنند؟ این فرهنگ ایران است. تنها در سایه چنین فرهنگی بود که ایران به عظمت رسید و تبدیل به مهد آزادی شد. آیا فکر میکنید در شرایطی که «ایرانی بودن»تبدیل به چیزی «با صرفه» میشودکسی به فکر جدایی از میهن میافتد؟
«ناسیونالیسم اسلامی» که امروز شق شیعه آن هنوز در میهن ما نمرده است ماری است که در طول این سالهای خفتگی فرهنگی بارها و بارها زهر خود را در تن بی رمق ایران پاچیده است. این بچه سیدها، ایران را برای وجود ناپاک خود میخواهند و هیچگاه خادم ایران نبوده اند. آنها میدانند که با سرنگونی رژیم اسلامی در ایران بساط خلافت آنها نیز به پایان میرسد. از این رو با شتاب به میدان آمده و خاک در چشم مبارزین میریزند. از همه یاران میخواهیم با هشیاری کامل این سنگر ایران ستیز را در هر شکلی که ظاهر میشود در هم شکنند.
پاینده ایران، برقرار آیین ریشه ای و کوبنده تندر