استراتژیهای رژیم در برابر جنبش
در پایان قسمت دوم، قرار بود توضیح بدهیم که رژیم نیز فکر ریزش نیروهای خود را کرده است.
دشمن شماره یک ما، رژیم اسلامی، یک برنامه دارد و آن سرکوب است. بخشی از سرکوب همین استراتژی «النصر بالرعب» است. شمار کسانی که تظاهرات را رهبری میکنند محدود است. بنابراین با شناسایی، دستگیری، زخمی کردن و کشتن کسانی که در تظاهرات فعال هستند ترس زیادی تولید میکند، مسالهای که در مقالهٔ مورد بحث در قسمت دوم به آن اشارهای نشده است و مردم را گوشت دم توپ فرض کرده است.
برای اینکه این بخش از مقاله را متوجه شوید، باید از آموزشها و رهنمودهای پیشین آگاه باشید، که اصرار میکند وقتی شما تظاهرات را شکل میدهید، هدف شماره یک دشمن، شناسایی مرکزیت است که در مقالههای هنرجنگیدن توصیه شده به دنبال به دست گرفتن کنترل تظاهرات نباشید.
به دلیل اینکه استراتژی و دکترین رژیم را در سرکوبها بررسی میکنیم از واژههای خود دشمن مانند فتنه و اغتشاش و… استفاده میکنم و از این بابت پوزش میخواهم.
موردی که من به آن استناد میکنم، نوار صوتی جلسه محرمانهای است از فرماندهان اداره اطلاعات ناجا، که با گذشت چند روز از انتخابات از راه پیک خبری به بسیاری از یاران رسیده و از دست اندرکاران رسانه تقاضا دارم آن را در تارنما بگذارند.
مهمترین نکتهای که در این جلسه گفته میشود این است: «یک عنصر اطلاعاتی در تظاهرات حضور دارد، در صحنه میچرخد، یک نفر رابط او را پیدا کرده و اطلاعات را منتقل کرده و پس از رفتن به جای دورتر، با تلفن عمومی یا موبایل اطلاعات را منتقل میکند.»
در جای دیگر گفته میشود: «پس از اغتشاش، اطلاعات عوامل را پاکسازی میکند و زمینههای بحران را از بین میبرد.»
ما خیلی خوب خود را برای ترفندهای دشمن آماده کرده بودیم اما تمام جامعهٔ طرفدار جنبش سبز، دقت نمیکنند که نیرویی که باتوم و کلاه دارد تنها پایینترین ردهٔ ماشین سرکوب است و دیگر بخشهای آن آشکار نیستند. با بالا رفتن تجربهٔ مردم در تظاهرات گاهی این عوامل نیز گاهی در دام میافتند، مثلا یک بسیجی که از مردم فیلم میگرفت را گرفتند و گوشمالی دادند در اخبار به چشم میخورد.
وجود و نفوذ واحد اطلاعاتی در تظاهرات، از ابتکارات دشمن در ساخت قویترین ماشین سرکوب میباشد و برای به خاک سیاه نشاندن آن، باید آن را خوب شناخت. اعلام مکان برای تظاهرات، دشمن دست به کار میبرد تا تمهیدات فراوان برای تظاهرات پیش رو آماده کند. نقشهٔ شهر تهران را مورد بررسی قرار میدهند و نیروهای سپاه – بسیج – نیروی انتظامی هر کدام برای محاصره، رقیق کردن و تدارک حمله خود را آماده میسازند.
بخش مهم دیگری از این جلسهٔ محرمانه این است که با به وجود آمدن بحران، اغتشاش و تجمع، نیروی لباس شخصی (بسیج) در لابه لای مردم قرار میگیرد تا به اصطلاح جمعیت رقیق شود.
برای اینکه با این منظور بیشتر آشنا شوید، باید وضعیتهای چهارگانهٔ تعریف شده امنیت رژیم را بشناسید:
در وضعیت عادی (سفید) هیچگونه رویداد و قراینی دلا بر برهم زدن نظم عمومی و امنیت داخلی مشاهده نمیشود و سازمانهای مسئول فعالیتهای جاری خود را دنبال میکنند.
در وضعیت غیر عادی (خاکستری) انتظام جامعه به علت وقوع برخی بینظمیها، تخلفات و جرایم مختل شده و اقدامات مخل نظم و امنیت جامعه در مراحل نخستین بوده و اقدامات مخرب آغاز نشده است.
در وضعیت فوق العاده (زرد) وضعیت نظم و امنیت جامعه به علت وقوع تخلفات و بینظمیهای گسترده به شدت دستخوش اختلال شده و اجتماعات سازمان یافته و هدف دار با شعارهای ضد نظام، اقدام به اغتشاش، حمله به اماکن و تاسیسات دولتی و وابسته به دولت و تخریب، آتش زدن و غارت اماکن مزبور و تاسیسات خصوصی و عمومی میکنند.
وضعیت بحرانی (قرمز) نیز در ادامه وضعیت فوق العاده بروز کرده و با هدف براندازی به وقوع میپیوندد و همانگونه که اشاره شد، نیروهای جان برکف یگانهای ویژه پاسداران ناجا در هریک از این وضعیتها براساس تدابیر فرماندهان وارد صحنه شده و ضمن برخورد با مخلان و متخلفان نظم و امنیت را به جامعه برمی گردانند.
بندی که در بالا خواندید، از گزارش خبرگزاری فارس از مانورهای یگان ویژه پاسداران ناجا تهیه شده که بلافاصله پس از آن، به شرح آموزشهای داده شده میپردازد که بینهایت اغراق آمیز است، برای مثال گفته شده که به نیروها، چتر بازی و اسکی آموزش داده میشود.
اکنون که با ۴ وضعیت سفید – خاکستری – زرد – قرمز آشنا شدید به آسانی میدانید که هر وضعیت با یک سطح از مبارزات مردمی مطابق شده است. بدون شک، تاکتیک مورد استفاده در هر شرایط با هم تفاوت دارد که بر عهده یاران است که تاکتیکهای دشمن را کشف کنند، چنانچه گفتیم راه شکست دشمن، شناخت دشمن است.
۱-وضعیت سفید: در این شرایط معمولا امنیت تهران بر عهده همزمان وزارت اطلاعات و ناجا است و این دو سازمان توانایی کافی برای برخورد نظامی محدود را دارند و تصمیمات امنیتی عادی شهرها بر عهده فرمانداری هاست
۲-وضعیت خاکستری (تظاهرات سکوت): بدیهی است وقتی که وضعیت زرد میشود، در برنامهٔ دشمن است که آن را به وضعیت خاکستری تبدیل کند، و وضعیت خاکستری را کنترل کند تا به وضعیت سفید بازگردد.
وضعیت مطابق وضعیت خاکستری، تظاهرات بیخشونت تحت کنترل است که جمعیت به دلیل رقیق شدن جمعیت (تزریق سنگین نیروهای بسیج) حتی جرات شعار دادن ندارد و تظاهرات، به تظاهرات سکوت تبدیل میشود. این خود آفتی بسیار بزرگ است که موجب میشود سران اصلاح طلبی و شخصیتهای شبه سیاسی که دنبال کباب هستند از رسانهها که در آغاز به طور کامل شرح دادیم، از زبان مردم حرف بزنند و خود را در موقعیت ایده آل خود قرار دهند. همین دسته (اتحاد اصلاح طلب- شخصیتهای شبه سیاسی) بر خلاف رژیم دوست دارند وضعیت از سفید به خاکستری تغییر کند، اما دوست ندارند وضعیت زرد بشود. اگر هم دقت کنید هرگاه کنترل از دستشان خارج شود میگویند: «باید جلوی رادیکال شدن جنبش را گرفت» انگار که رفتن به سوی راه حلهای «رادیکالی» و ریشهای جرم است و اینان میترسند در کنار منقل کباب دم و سیبیلشان بسوزد..
این سیاستی است که تظاهرات را به یک تظاهرات شکست خورده و تظاهرات سکوت تبدیل میکند و جمعیت را خنثی میسازد. از چشم یک مبارز که این میدان نبرد از پیش شکست خورده را تجربه کرده، اگر بخواهید شعار دهید، میترسید به عنوان مرکزیت شناخته بشوید. وقتی امکان فرار خود را بررسی میکنید تعداد زیادی موتورسوار سر خیابان را گرفتهاند و تا شعاع چند کیلومتر نیروهای دشمن همه جا هستند و در اصل شما در محاصره هستید. میخواهید خود را به نقاطی برسانید که درگیری وجود دارد در حالی که نیروهای دشمن با بیسیم در تماس هستند و میدانند درگیری در کجاست، مردم به شما نمیتوانند راهنمایی کنند. در نهایت میبینید که دشمن از پیوستن جمعیت به محل درگیری با توان تمام جلوگیری میکند.
۳-وضعیت زرد: تظاهرات در نقاط مختلف تهران، نیروهای سرکوبگر در چند نقطه شکست و کتک خوردهاند، زد و خورد در وضعیت غیر قابل کنترل است، جمعیتهای تظاهر کننده به هم پیوسته و تلاش در ضربه زدن به مراکز دولتی و نیروهای سرکوبگر و کنترل خیابانها دارند. در این وضعیت، مردم آزادانه هر شعاری که خواستند میدهند و مخاطب شعارها، تنها خود مردم هستند. (برای مخاطب شعارها به قسمت یکم بازگردید)
معمولا رژیم تلاش کرده است به هر قیمتی وضعیت را از زرد به خاکستری تبدیل کند و تیراندازیهای محدود به مردم و پذیرفتن ریسک آوردن افراد مسلح، در جهت جلوگیری از تداوم وضعیت زرد است.
اینکه وضعیت زرد چه قدر به سود جنبش تندر است و دقیقا چه موقعیتها و چه خطرهایی در وضعیت زرد پیش میآید بر عهدهٔ هموندان انجمن پادشاهی و به ویژه دست اندرکاران رسانه است تا استراتژی و تاکتیکهای راهبردی برای این شرایط – که از آن غافل ماندهایم – تدوین نمایند.
۴-وضعیت قرمز: جنگ چریکی آشکار با رژیم است و نیروهای رژیم آموزشهای ویژهٔ این شرایط را دیده و در آماده باش به سر میبرند و بیم آن را ندارند که یک شهر تحت کنترل نیروهای مبارز را با توپخانهٔ زمینی و هلیکوپتر مورد هدف سنگین قرار دهند (مانند نبرد کردستان) و یاران درد را احساس کنند در حالی که عجوزههای حقوق بشری و آخوندزادههای اصلاح طلب «گل محمدی» را توصیه میکنند، دشمن تا چه حد برای این نبرد خود را آماده کرده است.
خوشبختانه و به طور اتفاقی نوشتن این سری مقالات با انقلاب لیبی همراه شد و تصویری روشن که دشمنی که ما داریم میتواند چه قدر درنده خوی باشد.
جنگ چریکی در اصطلاحات امنیتی رژیم با نام «شورش» آمده است و باز برعهده هموندان انجمن پادشاهی است که از طرح کلی شرایطی که تا این حد بحرانی است آشنا بشوند.
انجمن پادشاهی ایران
دشمنان پنهان ایران
یک اصل در هنرجنگیدن وجود دارد و آن این است که اگر میخواهید یک دیکتاتور یا یک سازمان یا یک دشمن را زمین گیر کنید، منابع آن را مورد هدف قرار دهید..
امروز، من قصد ندارم درباره منابع دشمن سخن برانم. بلکه میخواهم از منابع خودی بگویم که در یورش بیامان نیروهای دشمن بودند.
ما مردم ایران، تا وقتی در خیابانهای اصلی با یگان ویژه با دست خالی در حال جنگ و گریز هستیم، تا زمانی که یک گلادیاتور هستیم و بدون فکر میجنگیم و کشته میشویم تا نخست وزیر یا رییس جمهور فلان کشور اروپایی چند ثانیه از سخنرانی خود را به ایران اختصاص دهد یا از خانهٔ آقای موسوی نالهای در بیاید و به عنوان «بیانیهٔ انقلابی» با امکانات تمام در رسانهها بیاید، مردم سبز همیشه در صحنه نامیده میشویم.
اما زمانی که نمیخواهیم ارباب داشته باشیم و بخواهیم آزاد فکر کنیم و بجنگیم و گلادیاتور نباشیم، تبدیل به بردههای فراری میشویم که تعریف نشده هستیم به قول دشمنان «طرفدار نداریم»، «وجود نداریم» ویا «ساخته دست رژیم هستیم».
ما دشمنان زیادی داریم. دشمنان ما به طور آشکار یا پنهان دشمن ایران و دشمن جنبش سبز هستند. پس از انفجار «حسینیه رهپویان وصال به حوریان و غلمانها» دشمنان پنهان ایران خود را نشان دادند. طرفداران دموکراسی و آزادی بیان خود را کامل نشان دادند. پس آن را به بهاییان، وهابیان، غیر عمدی، و به خود رژیم نسبت دادند. این گروه از دشمنان از خلأ سیاسی-فکری عمیق پس از شکست اصلاحات بیشترین سود را میبردند. آنها دیدند که جنبش تندر غولی است که اگر از چراغ بیرون بیاید دیگر حریف آن نمیشوند. کافی بود این طرفداران «آزادی بیان»، بیانیهٔ فرمانده کوروش را در وبلاگ شخصی خود میگذاشتند، و حتی فحش و ناسزای خود را نیز پای بیانیه بنویسند. بیانیهٔ قدرتمندی که همه از آن ترسیدند. بیانیهای که نشان داد برای برقراری آیین ریشهای با هیچ کس شوخی نداریم.
پس از سانسور همه جانبهٔ خبر عملیات، حتی از سوی گروههای از درون پوسیدهٔ مقیم خارج، به نظر میرسید با رادیو تندر بر روی ماهواره در دراز مدت هیچ کس حریف ما نمیشود. در همین حال عوامل رژیم بیکار نماندند و با فشار امنیتی، روی پشتیبانان این رسانه و فشارهای تبلیغاتی و دیپلماتیک روی کشورهای کارکنان این رسانه، بازگشت آن را روی ماهواره هفته به هفته و ماه به ماه به تاخیر افتاد و خبری از آن نشد. از سوی دیگر، دشمن خود را برای انتخابات و تجهیز نیروهای سرکوبگر و سرکوب مخالفان از هیچ تلاشی دریغ نکرد. نتیجهٔ این سستی و اتلاف وقت، این بود که پس از انتخابات نه نیروی کافی داشتیم و نیروی موجود در تصمیم گیری مشکل داشت.
رفتن روی ماهواره
حال به توضیح اهمیت این موضوع میپردازیم که چرا رفتن روی ماهواره این قدر برای ما مهم است.
به انقلاب لیبی بنگرید، یا به مصر. خبرگزاریهایی هستند که تصور صدها میلیون بیننده را نسبت به حوادث جنگ شکل میدهند. ۱۱ سپتامبر که اتفاق افتاد، سی ان ان وارد کار شد تا تصور مورد نیاز کاخ سفید را از وضعیت به مردم اعمال کند. جنگها این روزها مانند مسابقهٔ فوتبال شدهاند. افکار عمومی نیاز به توضیح و توجیه دارد و از همه مهمتر جنگ روانی وجود دارد که باید آن را خنثی نمود.
صدا و سیما جمهوری اسلامی و صدای امریکا (دو روی یک سکه) دوست دارند تفسیر خاصی را دربارهٔ رخدادها تصویر کنند. این حادثه میتواند عربده کشیهای احمدینژاد، انقلاب مخملی مصر، تظاهرات ۲۵ بهمن یا هر چیز دیگر باشد. آنها میدانند که بسیاری از بینندگان، از مخالفان هستند، بدین ترتیب، سناریو را طوری تهیه میکنند که با گوش دادن به رسانه، نمیتوان به اصل ماجرا پی برد، چرا که یکی از قویترین تکنیکهای جنگ روانی، مخلوط راست با دروغ است. اگر گفتههای نوریزاده را دربارهٔ ما شنیده باشید یا متن دادگاه نمایشی کودتا را خوانده باشید با نمونهای از این تکنیکها آشنا خواهید شد.
دروغ گفتن تاکتیکی که آخوندها استاد آن هستند روشهای مختلف دارد و ما تنها یکی از آنها را اینجا بیان کردیم.
از سویی رژیم با اعدام و کشتار فضای سنگینی در جامعه درست کرده و از سوی دیگر دشمنان اصلاح طلب ما به دنبال اهداف یاد شده در قسمت سوم این مقاله هستند، تلاش میکنند با مد سازی راه را بر پیوستن مردم به ما ببندند. اینجاست که ما باید ابزارهای خود را با دشمن همسان کنیم تا عقب نمانیم. اینترنت بسیار محدود است و همهکس روشهای ارتباط گیری را نمیدانند. هدف ما، بیداری ملی در سراسر ایران و تشکیل انجمنهای پادشاهی مستقل از هم، و تعیین وظایف انجمنها برای شرایط بحرانی آینده است و برای این کار باید چند ماه روی ماهواره باشیم.
حال روی سخن من با عدهای از یارانی است که خود را از انجمن پادشاهی میدانند و مقیم کشورهای خارج هستند و یا استاد فولادوند را مستقیما دیدهاند و یا از همپیمانان استاد فولادوند بوده اند و به گروه پیوستهاند. آنها دوتا فحش به الله و محمد میدهند و نامش را مبارزه میگذارند، فکر میکنند آزادی مانند هلو به دست میآید و یاران زیادی در خارج از میهن وجود دارند که جدا نمیدانم چه غلطی دارند میکنند، در حالی که ما داریم مینازیم که بزرگترین سازمان سیاسی موجود هستیم اما بسیاری هستند که سودشان به ما نمیرسد. شواهدی وجود دارد، زمانی که بردیا در عراق بود، همزمان عدهای از جمله شخص «رزیتا منطقی» با یاران تماس میگرفتند و از آنها میخواستند تا کمک مالی را قطع کنند. ما حق داریم درباره خائنان بدانیم.
پس یاران مورد خطاب من خجالت بکشند از بس که سست عنصر بودهاند. من و چند تن از بهترین یاران که پیشینهٔ مبارزه در گروههای دیگر را داشتند پیشنهاد جمع آوری کمکهای مالی را به طور جداگانه دادیم. این نیز مایهٔ شرم است که کمک مالی مورد نیاز برای یک تلویزیون ماهوارهای روزی چند ساعت را بچهها هنوز ندارند. پس چند هزار نفر هموند و هوادار و روزبهان خارج از میهن چه غلطی دارند میکنند؟ آیا سست شدهاند؟ به روشهای ژنرالهای انقلاب مخملی که از کتابهای جین شارپ کپی برداری کردهاند امیدوار شدهاند؟
آیا ملیت خود را دارند فراموش میکنند؟
ما باید هر طور شده روی ماهواره برویم و به مدت فقط شش ماه روی ماهواره بمانیم. این دوران بسیار مهم و حساس است. این دوران اگر بگذرد شاید همه موقعیتها را از دست بدهیم. نتیجهٔ تلاش و فداکاری امروز، کاهش تلفات فرداست. حق عضویت ماهانه ۲۰ یورو یا ۲۵ دلار که پول آبجوی این عده از یاران نمیشود میتواند کمک بسیار به ما بکند، در حالی که ما در میهن همان آبجو را هم نداریم بخوریم.
برقرار آیین ریشهای
پاینده ایران
کوبنده تندر